جدول جو
جدول جو

معنی هم بسته - جستجوی لغت در جدول جو

هم بسته
فلزی که با یک یا چند فلز دیگر ترکیب شده باشد، همجوش، آلیاژ
تصویری از هم بسته
تصویر هم بسته
فرهنگ فارسی عمید
هم بسته
آلیاژ
تصویری از هم بسته
تصویر هم بسته
فرهنگ لغت هوشیار
هم بسته
((هَ بَ تِ))
آلیاژ
تصویری از هم بسته
تصویر هم بسته
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بهم بسته
تصویر بهم بسته
بهتان و افترا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برهم بسته
تصویر برهم بسته
((بَ هَ. بَ تِ))
مجعول، ساختگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هم بستک
تصویر هم بستک
آلیاژ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هم بستر
تصویر هم بستر
کسی که با دیگری در یک بستر می خوابد، زن و مردی که با هم در یک بستر بخوابند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هم بستر
تصویر هم بستر
کسی که با دیگری دریک بستر بخوابد همخوابه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم بستر
تصویر هم بستر
((هَ. بَ تَ))
یار و رفیق بستر، زن و مرد که با هم در یک بستر بخوابند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از همبسته
تصویر همبسته
متحده، متحد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هم بستانه
تصویر هم بستانه
آبونمان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پر بسته
تصویر پر بسته
مرغی که پر او را بسته باشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یخ بسته
تصویر یخ بسته
منجمد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آب بسته
تصویر آب بسته
شیشه آبگینه، بلور، یخ، ژاله شبنم، تگرگ
فرهنگ لغت هوشیار
چیزی که سر آن مسدود باشد (پاکت جعبه صندوق) مقابل سرباز سر گشاده، مخفی پنهان، برمز پوشیده: سخن سربسته گفتی با حریفان خدارا زین معما پرده برار (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صف بسته
تصویر صف بسته
به رده صف زده برده ایستاده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب بسته
تصویر آب بسته
یخ
برف
تگرگ، قطره های باران که در اثر سرد شدن ناگهانی هوا در ارتفاع کم به صورت دانه های کوچک یخ می بارد، شخکاسه، یخچه، سنگچه، پسنگک، پسکک، سنگرک، ژاله، سنگک، شهنگانه
آب فسرده، آب خفته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دل بسته
تصویر دل بسته
دل باخته به کسی یا چیزی، عاشق، علاقه مند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هم بستگی
تصویر هم بستگی
هم بسته بودن، رابطه، ارتباط اشیا با یکدیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یخ بسته
تصویر یخ بسته
ویژگی آب یا چیز دیگر که از شدت سرما سفت و منجمد شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کت بسته
تصویر کت بسته
آنکه کت وی را به پشت بسته باشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کمر بسته
تصویر کمر بسته
مستعد مهیا آماده خدمت، نوکر خدمتکار ملازم: (چه بندم کمر در مصاف کسی که دارم کمر بسته چون او بسی)، (نظامی)، جمع کمر بستگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لب بسته
تصویر لب بسته
خاموش، ساکت
فرهنگ لغت هوشیار
شرت دراجرای عملی اتفاق اتحاد (غالبا در مورد کارهای بد بکار رود)، همنشینی مصاحبت، برابری دو یا چند تن در زور و قوت و شان و شوکت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم بستری
تصویر هم بستری
همخوابگی
فرهنگ لغت هوشیار
آهنگ کردن، کوشیدن عزم جزم کردن قصد کاری کردن، توجه و هم خود را صرف کسی یاچیزی کردن: جهان پیر رعنا را ترحم در جبلت نیست ز مهر او چه می پرسی ک در او همت چه می بندی ک (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یخ بسته
تصویر یخ بسته
منجمد شده فسرده شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب بسته
تصویر آب بسته
((بِ بَ تِ))
شیشه، آبگینه، بلور، ژاله، شبنم، تگرگ، یخ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کمر بسته
تصویر کمر بسته
((~. بَ تِ))
مهیا، آماده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از همت بستن
تصویر همت بستن
((هِ مَّ بَ تَ))
عزم جزم کردن، توجه و هم خود را صرف کسی یا چیزی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کمربسته
تصویر کمربسته
نوکر آماده به خدمت برای مثال چه بندم کمر در مصاف کسی / که دارم کمربسته چون او بسی (نظامی ۵ - ۸۲۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صف بسته
تصویر صف بسته
صف کشیده، رده بسته
فرهنگ فارسی عمید
с завязанными глазами
دیکشنری فارسی به روسی